سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

پاییز 1385 - محیط زیست ایران

باز هم دسته گلی دیگر ؛ این بار گنبد قابوس! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)


   

     گنبد قابوس ؛ بزرگترین و رفیع‌ترین برج آجری جهان هم که بیش از یک هزار سال قدمت دارد، برای جهانی شدن، دست به دامان دیوان عدالت اداری شد!
     گویا مسابقه‌ای از پیش اعلام نشده، امّا بسیار داغ و جدی! برای فروپاشی میراث‌های ملّی و تاریخی وطن برپا شده است و دوستداران این کهن‌زادبوم‌های یگانه، هنوز از کابوس لطمه‌خوردن به «نقش جهان» و «توس» و «نقش رستم» و «تنگه‌ی بلاغی» و «تپه‌های تاریخی بوکان» و ... رهایی نیافته، باید اضطراب یک ندانم‌کاری دیگر را نیز به جان بخرند!

    آقایان مسئول لطفاً دست نگه دارید!
    باور کنید در این پهنه‌ی 165 میلیون هکتاری که بیش از مجموع 10 کشور انگلستان، آلمان، فرانسه، سویس، بلژیک، مجارستان، ایرلند، پرتقال، دانمارک و هلند وسعت دارد (و مساحت مجموع آثار و سرزمین‌های ارزشمندش به 10 درصد وسعت کشور هم نمی‌رسد)؛ به راحتی آب خوردن می‌توان اقدام به جانمایی سازه‌های جدید کرد، بی آنکه نه به مزیت‌های ناهمتای فرهنگی و تاریخی کشور لطمه بخورد، نه ارزش‌های تنوع زیستی ایران‌زمین به مخاطره بیافتد و نه خدای ناکرده شتاب حرکت چرخ‌های توسعه با لکنت روبرو شود!
     فقط کافی است، تکانی به خود بدهیم و پنجره‌ی فراخ‌تری را برای نگریستن به دنیای پیرامون خود برگزینیم.

همین!

 

     پیوست:
    اقدامی ارزشمند ؛
بانک اطلاعاتی که برنامه‌ی محیط زیست سازمان ملل متحد – UNEP - در حوزه‌ی پژوهش‌های زیست‌محیطی دایر کرده است.



  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • وزارت نیرو عقب می‌نشیند! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)

       

       صفحه‌ی آخر روزنامه‌ی قدس دیروز – 27 آبان ماه 1385 – خبر خوشی داشت؛ خبری که به مخاطبان خویش اعلام می‌کرد:
      عالی‌ترین مقام وزارت نیرو قول داده دکل‌های برق را به زودی از حریم آرامگاه حماسه‌سرای بزرگ وطن، فردوسی عزیز بر خواهد چید و با هماهنگی سازمان میراث فرهنگی به مکان مناسب دیگری انتقال خواهد داد تا مشکلی در خصوص ثبت شهر تاریخی توس در سیاهه‌ی آثار ثبت‌شده‌ی یونسکو رخ ندهد.
        امیدوارم که این خبر هر چه زودتر عینیت یابد و در همین صفحه تصویر سرنگونی آن دکل نفرت‌انگیز را به شما خوانندگان عزیز «مهار بیابان‌زایی» تقدیم دارم.
        درود بر همه‌ی آن ...


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • احساسی که در آبشار پوتک تجربه کردم ... (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)

         

        برخی اوقات و در مواجهه با پاره‌ای از اسناد نوشتاری پیشینیانی که دست‌کم صدها سال قبل از  نگارنده بر روی این کره‌ی خاک زیست می‌کرده‌اند، احساس ناسازه‌واری (پارادوکس‌گونه‌ای) را تجربه می‌کنم ؛ احساسی که یک سویش غرور است و رضایت و سبکبالی و شوق و سوی دیگرش «شرم» و سرافکندگی و خشم و حیرت!
        و واپسین باری که این تجربه را کردم، همین دیشب بود ... از آبشار پوتک برمی‌گشتم، از آبشاری که میلیون‌ها سال است قلب کوهستان سرافراز دنا را در مختصات جغرافیایی 30 درجه و 59 دقیقه و 4/0 ثانیه‌ی عرض شمالی و 51 درجه 22 دقیقه 18 ثانیه‌ی طول شرقی و در بلندای 2424 متری از سطح دریا می‌شکافد و گواراترین و پرترنم‌ترین آب حیات را به مردمان سخت‌کوش آبادی‌های آب‌سپاه و دشت رَز هدیه می‌دهد و هنوز هم ...


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • گزارشی از سوّمین نشست تعیین چالش‌های زیست‌محیطی صنعت برق (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)

         

        روز گذشته – یکشنبه 21 آبان ماه – سوّمین هم‌اندیشی صنعت برق کشور با موضوع تدوین راهکارهای اجرایی برون‌رفت از چهار چالش عمده‌ی زیست‌محیطی فراراه این حوزه در محل پژوهشگاه نیرو برگزار شد؛ همایشی که به همت خانم مهندس داوری، در مقام دبیر همایش و تیم همکاران‌ تلاش‌گرشان از شهریورماه شروع شده و در راستای اجرای پروژه «برنامه‌ریزی راهبردی تحقیقات در صنعت برق» و بر اساس متدولوژی طراحی‌شده برای انجام این پروژه، اینک به نقطه‌ی انتهایی‌اش نزدیک می‌شود.
          نکته‌ی جالب این همایش، شاید نگاه ناباورانه‌ی کارمندان و مدیران میانی وزارت نیرو به اقدام حیرت‌انگیزی بود که سازمان متبوع‌شان در حق آرامگاه فردوسی ...


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • روایتی از یک همایش بی‌نظیر در ایران! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)


        این گزارش را باید زودتر از این انتشار می‌دادم، اما فردوسی‌ستیزان نابخرد، مجالش را فراهم نکردند. به هر حال، خوشحالم که پست قبلی اینگونه سزاوارانه مورد حمایت هموطنان عزیزم قرار گرفت و در بیش از ده‌ها تارنما و روزنامه و خبرگزاری منتشر گردید. باشد که مسئولین مرتبط درسی را که باید، بگیرند و پیامی را که باید، بشنوند. البته خواهم کوشید تا به زودی «اعتراض‌نامه‌ای مجازی» در این خصوص انتشار دهم.
        و اما همایش وبلاگ‌نویسان حوزه‌ی کشاورزی و منابع طبیعی:

     

    بیانیه‌ی نخستین همایش وبلاگ‌نویسان کشاورزی و منابع‌طبیعی


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • اقدام شرم‌آور وزارت نیرو در حریم آرامگاه شاعر حماسه‌سرای وطن! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:25 صبح)

     

    به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی


         تعجب نکنید؛ این خبر کاملاً در راستای بیابان‌زایی است! مگر نه این است که بیابان‌زایی را کاهش کارایی سرزمین ترجمه می‌کنیم؟ پس وزیر محترم نیرو، آقای سید پرویز فتاح! بدان و آگاه باش که مجموعه‌ی تحت امرت با احداث دکل برق در حریم شهر توس، دقیقاً در همین راستا اقدام کرد و عملاً شانس جهانی شدن شهر تاریخی فرهنگی توس را از ایرانیان گرفت و استعداد توس را در جلب گردشگر به شدت به مخاطره انداخت.
        این در حالی است که می‌بینیم، همسایه‌ی ترک ما، چگونه در شهر قونیه به شهرت مولانا می‌افزاید و از هر تمهید و ترفندی (از چاپ بروشور گرفته تا تی‌شرت و لیوان و ساخت مجسمه و انتشار تمبر و ...) برای افزایش درآمد صنعت گردشگری خود استفاده می‌کند. به نحوی که درآمد شهر قونیه می‌رود تا از مجموع درآمد صنعت گردشگری کشور فزونی گیرد! حتا ترک‌ها کوشیدند تا مقامات یونسکو را قانع کنند، نه‌تنها سال 2007 را به نام مولانا بنامند «year of rumi»، بلکه مرکزیت مراسم بزرگداشت این شاعر ایرانی را نیز به قونیه منتقل سازند! جالب آنکه در تارنمای یونسکو هم از کشورهای افغانستان، مصر و ترکیه در این خصوص یاد شده، اما اشاره‌ای به نام ایران نشده است!!
        و اصلاً چرا بشود؟ وقتی که ما آن بلا را بر سر مجموعه‌ی تاریخی و یگانه‌ی پاسارگاد و تنگه‌ی بلاغی یا تپه‌های تاریخی بوکان و ... می‌آوریم، آن هم به بهانه‌ی احداث سد‌هایی که از اساس دارای جانمایی اشتباه بوده‌اند؛ وقتی مشهور‌ترین میدان جهان را (نقش جهان) به بهانه‌ی ساخت برج جهان‌نما در معرض خروج از سیاهه‌ی آثار ثبت شده‌ی یونسکو قرار می‌دهیم؛ وقتی به راحتی از ضرورت احداث خط آهن در مجاورت نقش رستم و تخت جمشید سخن می‌گوییم؛ وقتی به سادگی مجوز تخریب بخش‌هایی از ارزشمندترین زیستگاه‌های حفاظت‌شده‌ی کشور را (پارک ملّی خجیر، پارک ملّی گلستان، منطقه‌ی حفاظت شده‌ی دنا، جنگل ابر شاهرود، پارک ملّی کویر، اندوختگاه زیست سپهر دریاچه‌ی ارژن و ...) به بهانه‌ی تعریض جاده، رزمایش‌های دوره‌ای ، عبور لوله‌ی گاز و ... صادر می‌کنیم  و وقتی ... نباید از چنین اقداماتی تعجب کرد.
        با این وجود، باور کنید این حرکت‌ها واقعاً خجالت‌بار و شرم‌آور است ... حتا اگر ادعای صدور فرهنگ هم داریم، باید قدر شعرای بزرگی چون فردوسی را بیشتر بدانیم و این چنین مغول‌وار با این میراث‌های ادبی و فرهنگی بوم و بر ارزشمند‌مان برخورد نکنیم.
         راستی! به قول آن حکیم فرزانه‌ی توس، چرا از گردش روزگار نمی‌ترسیم؟!

    بپرسیدم از هر کسی بیشمار          بترسیم از گردش روزگار
    مگر خود درنگم نباشد بسی          بباید سپردن به دیگر کسی
    و دیگر که گنجم وفادار نیست       همان رنج را کس خریدار نیست
    زمانه سرای پر از جنگ بود         بجویندگان بر جهان تنگ بود

     این هم نشانی وبلاگی که اختصاصاْ به همین منظور ساخته شده است. با تشکر از ایدا عزیز

     لطفاْ با ایدا تماس بگیرید.

      آنها که تاکنون همراهی کرده‌اند:

    ابراهیم اقبالی ؛ فرداد دولتشاهی ؛  ارمغان مقدس ؛  راوی

    پروانه اسماعیل‌زاده ؛ محمدرضا نوروزی ؛ شهروند ؛  هومن روانبخش

    ایدا ادینه ؛  عمار رفیعی امام ؛  کوچه بی دار و درخت ؛  رزا بداغی

    عالیه اشتری ؛ فرزانگان ?? ؛ مهندسی علوم خاک ؛ حمید بی تقصیر ؛

    لنیوم ؛ وحیدرضا مصوری ؛ خبرخوان دو در دو ؛ کام . پخمه ؛

    خاطراتچی ؛ بلاگ نیوز ؛ سعید سعیدی ؛ دکتر یوسف قریب ؛

     کامیار مقدسی ؛ روزنامه قدس ؛ مهدی میرزایی ؛ یک خبرنگار ؛

    همشهری آنلاین ؛ اخبار ایران ؛ خبرگزاری حیات ؛ علی میرزابیگی ؛

    حمید لواسانی ؛ ایسنا ؛ جواد حاتمی ؛ تلاطم ؛ صبحانه ؛

    دماسنج ؛ آژانس خبری کوروش؛ مجید فنایی ؛ ستاره و سیاره ؛ 




     


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • احساسی که در آبشار پوتک تجربه کردم ... (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:21 صبح)

         

        برخی اوقات و در مواجهه با پاره‌ای از اسناد نوشتاری پیشینیانی که دست‌کم صدها سال قبل از  نگارنده بر روی این کره‌ی خاک زیست می‌کرده‌اند، احساس ناسازه‌واری (پارادوکس‌گونه‌ای) را تجربه می‌کنم ؛ احساسی که یک سویش غرور است و رضایت و سبکبالی و شوق و سوی دیگرش «شرم» و سرافکندگی و خشم و حیرت!
        و واپسین باری که این تجربه را کردم، همین دیشب بود ... از آبشار پوتک برمی‌گشتم، از آبشاری که میلیون‌ها سال است قلب کوهستان سرافراز دنا را در مختصات جغرافیایی 30 درجه و 59 دقیقه و 4/0 ثانیه‌ی عرض شمالی و 51 درجه 22 دقیقه 18 ثانیه‌ی طول شرقی و در بلندای 2424 متری از سطح دریا می‌شکافد و گواراترین و پرترنم‌ترین آب حیات را به مردمان سخت‌کوش آبادی‌های آب‌سپاه و دشت رَز هدیه می‌دهد و هنوز هم ...


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:21 صبح)
     

        جناب آقای مهندس سید پرویز فتاح
        وزیر محترم نیرو

        «فردوسی»، عزیز ماست. او شاعر پارسی زبان وطن است که بسیاری از حماسه‌هایی که آفریده پس از گذر حدود یک هزار سال هنوز طراوت و حرمت خویش را نه‌تنها در بین فارسی‌زبانان و ایرانیان سراسر گیتی که در میان جامعه‌ی ادب‌شناس و فرهنگ دوست جهانی حفظ کرده است. آنچنان که همه ساله هزارن نفر از سراسر کشور و جهان به نیت ادای احترام به این پارسی‌گو‌ترین شاعر ایران، بر مزارش جمع می‌شوند و اشعار بلندش را می‌خوانند.

        آقای وزیر
        باور کنید که حضور فردوسی‌ و فردوسی‌ها در این آب و خاک مقدس، بخشی از بهانه‌های دلپذیری است که شهروندان هموطن‌تان را به ایرانی بودن مفتخر ساخته و دلخوش می‌دارد. لطفاً این بهانه‌ها را از ما مگیرید.
        لطفاً حرمت آرامگاه حماسه‌سرای ایران را حفظ کنید و به تمام مردم جهان نشان دهید که دولتمردان ایرانی نیز مانند تک تک شهروندانش عمیقاً به این سالاران یگانه‌ی فرهنگ و ادب علاقه داشته و هیچگاه به خود اجازه نخواهند داد تا به بهانه‌ی توسعه! ارزش‌های ملّی و جهانی این آرامگاه‌های ناهمتا را خدشه‌دار سازند.
       برای همین است که ما امضاء‌کنندگان زیر مصرانه از شما و مجموعه‌ی تحت امرتان می‌خواهیم تا نسبت به تغییر محل نصب دکل برق در حریم آرامگاه فردوسی – توس – دستور مساعد صادر فرمایید.  

    جمعی از دوستداران فردوسی
    ?? آبان ماه 1385

    لطفاْ لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید

     

     مرتبط:
      جمله‌ای سخت شنیدنی!

      احمد جلالی، نماینده دایم ایران در یونسکو:
      «بعضی از کسانی که مجری پروژه‌های عمرانی هستند، میراث فرهنگی را مزاحم قلمداد می‌کنند. درصورتی که میراث فرهنگی نعمت و شناسنامه یک ملت است و سازمان متولی آن باید از سرمایه‌های علمی برای آموزش حفاظت از آثار تاریخی استفاده کند تا جایی که مردم میراث تاریخی و  طبیعی را همچون ناموسشان تلقی کرده و از آن دفاع کنند.»


     

    آنها که تاکنون همراهی کرده‌اند

    نیک آهنگ کوثر ؛ تبریز ؛ انتخاب نیوز ؛ قطار ؛ شرقی غمگین ؛ تلاطم

    ابراهیم اقبالی ؛ فرداد دولتشاهی ؛  ارمغان مقدس ؛  راوی

    پروانه اسماعیل‌زاده ؛ محمدرضا نوروزی ؛ شهروند ؛  هومن روانبخش

    ایدا ادینه ؛  عمار رفیعی امام ؛  کوچه بی دار و درخت ؛  رزا بداغی

    عالیه اشتری ؛ فرزانگان ?? ؛ مهندسی علوم خاک ؛ حمید بی تقصیر ؛

    لنیوم ؛ وحیدرضا مصوری ؛ خبرخوان دو در دو ؛ کام . پخمه ؛

    خاطراتچی ؛ بلاگ نیوز ؛ سعید سعیدی ؛ دکتر یوسف قریب ؛

     کامیار مقدسی ؛ روزنامه قدس ؛ مهدی میرزایی ؛ یک خبرنگار ؛

    همشهری آنلاین ؛ اخبار ایران ؛ خبرگزاری حیات ؛ علی میرزابیگی ؛

    حمید لواسانی ؛ ایسنا ؛ جواد حاتمی ؛ تلاطم ؛ صبحانه ؛ محمد افراسیابی

    دماسنج ؛ آژانس خبری کوروش؛ مجید فنایی ؛ ستاره و سیاره ؛ مادر سپید

    لینک روزانه ؛ دکتر محمد خسروشاهی؛ جلال عباسیان ؛ حمیدرضا عباسی ؛

    دکتر سید حسن کابلی؛ دکتر سید علیرضا موسوی؛ 

    کمیته بین المللی نجات دشت پاسارگاد؛  صالح کامیابی ؛

    مجله پزشکی اجتماعی زندگی سالم؛ سیما زندی؛ دکتر حسنعلی پیشاهنگ ؛

    سرزمین آفتاب؛ بابک ؛  احسان؛ ایران هات لینک ؛ بالاترین


    تارنمای معماری و شهرسازی


     


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • آن بالا‌ها ... بر فراز «بردبلند» ؛ جایی که هیچ ابری نیست! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:21 صبح)

     


          اگر روزی گذرت به روستای «برجویی» در دامنه‌ی جنوبی هزار دره، یعنی بلندترین قله‌ی سبزکوه بختیاری افتاد، حتماً چند ساعتی را به سمت باختر حرکت کن و از میان تک‌پایه‌های هنوز ایستاده‌ی بلوط بگذر، رنج دامنه‌های پرشیب و اندکی لغزنده را هم به جان بخر، از کنار گودال‌هایی که گرازها کنده‌اند هم، بی‌توقف عبور کن ... حتا اسیر تک‌پایه‌های بنه و اُرس هم نشو ... تا خود را در اوج احساس کنی (در مختصات جغرافیایی 50 درجه و 59 دقیقه و 59 ثانیه‌ی طول شرقی و 31 درجه و 38 دقیقه و 7 ثانیه عرض شمالی) ... بر فراز تخته‌سنگی مغرور که سر به آسمان ساییده و زیباترین چشم‌انداز حیات را به تو هدیه داده ... آن بالاها، درست در مقابل آبشار تنگ زندان، می‌توانی دره‌ی ژرف رودخانه‌ی کره‌بس را پیش از پیوست به کارون ببینی که چگونه قلب سخت‌ترین سنگ‌های عالم را در طول میلیون‌ها سال خراشیده و چون سنگتراشی زبردست، افسون‌انگیز‌ترین منظر هستی را در مقابلت آفریده است ... در آن هنگام ... در آن اوج ممکن است ناگهان احساس کنی که کسی دارد صدایت می‌زند ... کسی که همیشه به دنبال شنیدن صدایش و لمس گرمای وجودش بوده‌ای ...


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  • گراز خوب ، گراز مرده است! (دوشنبه 85/9/6 ساعت 12:21 صبح)

         

    برگرفته از روزنامه آینده نو


         بهانه‌ی این نوشتار، کشتار غم‌انگیز و شرم‌آور 5 گراز پناه‌جو در منطقه‌ی خلخال، آن هم توسط نهادی است که دلیل وجودی‌شان، حفاظت و حمایت از محیط زیست و تمامی زیستمندان ایران‌زمین است.
         آلدو لئوپلد (1887-1948) – Aldo Leopold - اندیشمندی که بسیاری از بوم‌شناسان (اکولوژیست) نامی جهان از او با عنوان «پدر علم حفاظت طبیعت» یاد می‌کنند، جمله‌ای سخت شنیدنی و عبرت‌آموز دارد. وی می‌گوید: «نخستین آموزه‌ی یک تعمیرکار ماهر، نگه‌داشتن پیچ و مهره‌هایی است که ممکن است در آن لحظه، کارکردی برای آن سراغ نداشته باشد.»

    آلدو لئوپلد


        راست آن است که ما اگر همین اصل ساده را آویزه‌ی گوش و جان خویش می‌کردیم، بی‌گمان اینک جهانی به مراتب زیباتر، پرترنم‌تر و خوش آب و رنگ‌تر می‌داشتیم؛ جهانی که در آن همه‌ی زیستمندانی که خالق مهربان، عالم و توانایش آفریده است، از حق حیات و احترامی درخور برخوردار بودند ... امّا این «اشرف مغرور مخلوقات» با دانش اندکش، چنان بلایی بر سر این – ظاهراً - یگانه جایگاه حیات و موجودات گیاهی و جانوری و چشم‌اندازهای ناهمتایش آورد، که نسل امروز باید برای دیدن بسیاری از جانداران و شنیدن طنین صدای ایشان از تخیل خویش در قالب پویا‌نمایی بهره برد!
       مگر یادمان رفته که تا همین دیروز چگونه به جاندارانی چون مار و عقرب و رتیل و ... نگاه می‌کردیم و اینک تجسم صنعت داروسازی و سرم‌سازی جهانی، بدون بهره‌مندی از زهر این جانداران، حقیقتاً غیر‌ممکن می‌نماید.
        مسأله ساده است! در نظام اجتماعی که شالوده‌ی ارزشی آن، هنوز بر پایه‌ی نهاده‌های کشاورزی تعیین و نگریسته می‌شود؛ همان گونه که سرزمین‌های ارزشمندی نظیر کویر و بیابان را – که فاقد توان رویشی هستند – دشنام پست آفرینش تلقی می‌کنیم، به راحتی این اجازه را هم به خود می‌دهیم تا هر جانور یا گیاهی که کارکردی زراعی یا دامی نداشته باشد، مهاجم یا زیانکار نامیده و فرمان نیستی آن را بدون کمترین احساس گناهی صادر کنیم.
       همه‌ی حرفم این است که اگر دانش بشری در شرایط کنونی حتا نتواند یک کارکرد مثبت هم برای گیاهانی نظیر خارشتر یا حیواناتی نظیر گراز معرفی کند – که البته چنین نیست – باز هم ما مجاز نبوده و نیستیم تا فرمان قتل آنان را صادر کنیم.
        واقع ‌بین باشیم، تقریباً از هر منطقه‌ی حفاظت شده‌ای که در سال‌های اخیر بازدید کردم، از منطقه‌ی حفاظت شده‌ی بیجار (قمچقای) در کردستان گرفته تا تنگ صیاد و سبزکوه در چهارمحال بختیاری، دنا در کهکیلویه و بویراحمد، بمو و میان‌جنگل در فارس، پارک ملّی کویر و خارتوران در سمنان، سیاه‌کوه در یزد، اشترانکوه در لرستان، البرز جنوبی و مرکزی و مناطق جنگلی شمال (گلستان، مازندران و گیلان) و شمال غرب کشور (ارسباران)، ترجیع‌بند همه‌ی کشاورزان و باغداران و دامداران منطقه، شکایت از حیواناتی نظیر گرگ و گراز و پلنگ و یوز است که یا به دام‌های ایشان حمله می‌کنند و یا زراعت آنها را به یغما می‌برند. نگارنده خود شاهد است که بسیاری از محیط‌بانان و جنگلبانان مظلوم وطن نیز به دلیل مقاومت و مقابله با شکارچیان و کشاورزان و روستائیانی که خواهان نابودی این جانداران به قول ایشان «زیانکار» هستند، چگونه مورد هجمه قرار گرفته و حتا از سوی نزدیک‌ترین کسان‌شان در آبادی خویش طرد شده و می‌شوند یا مورد تهدید جانی و مالی قرار می‌گیرند. آقای روستا، محیط‌بان مهربان و عاشق سی‌سخت (روستای توت‌نده)، آقای عزیز محمّد حسنی در سبزکوه، آقای کرم‌علی نصرتی در پاسگاه سیور (پادنا)، آقای شوان شیوانی (پارک ملّی گلستان) و ... از آن جمله هستند.

         امّا گرازها چرا به مزارع و باغ‌های کشاورزی مردم حمله‌ور می‌شوند؟!
         حقیقت این است که گراز (Sus scrofa) در شمار یکی از باهوش‌ترین و اجتماعی‌ترین جاندارانی است که تاکنون در طبیعت شناخته شده ا‌ست، این حیوانات اغلب در جنگل‌های دشتی، جلگه‌ای و پست، بیشه‌زارها، نیزارها و بوته‌زارها کنار رودها و مرداب‌ها زندگی می‌کنند. به طور کلی بیشتر شب‌ها فعال هستند و از غذاهای گیاهی مانند ریشه، ساقه، برگ، دانه‌های مختلف، غلات، حبوبات، میوه‌جات و غذاهای حیوانی چون حشرات و لارو آنها و بی‌مهره‌های کوچک و حتا جوندگان و لاشه‌ی حیوانات بزرگ تغذیه می‌کند. به سخنی دیگر، این حیوانات یکی از پاک‌کننده‌های مفید محیط به شمار می‌روند که به صورت طبیعی بسیاری از آفات را از بین می‌برند. همچنین بر پایه‌ی اطلاعاتی که در تارنمای دانشگاه میشیگان آمده است، این حیوان فواید دیگری در حوزه‌ی حفظ تعادل بوم‌سازگان، به ویژه از نظر بهبود و آماده سازی خاک برای رویش گیاهان جدید، پخش و دفن بذر میوه‌ها داشته و بچه گرازها خود یکی از طعمه‌های مطلوب شکار برای، جانداران بزرگ‌جثه‌تر در زنجیره‌ی غذایی محسوب می‌شوند.

    آن چشمان نارنجی‌رنگ زیبا، امّا مضطرب و نگران گراز، چه می‌خواهد بگوید؟ آیا نگران چنین فرجام تلخی برای خود و فرزندانش است؟
    تاریخ عکس: جمعه، 20 آبان‌ماه 1385

        ولی وقتی ما تمامی جنگل‌های ارزشمند جلگه‌ای شمال را تبدیل به مزارع برنج و چای یا باغات مرکبات و کیوی و یا ویلاهای آنچنانی می‌کنیم (و از طرف دیگر، نسل دشمن طبیعی این جاندار – ببر مازندران و شیر ایرانی و عقاب - را تقریباً نابود می‌سازیم) و وقتی تا آنجا که قدرت موتور تراکتورمان اجازه می‌دهد، از قلع و قمع مراتع دشتی و دامنه‌ای در شمال غرب و غرب و مرکز کشور فروگذار نکرده و بر وسعت دیم‌زارها به هر بهایی می‌افزاییم، طبیعی است که از این جانوران بی‌آزار هم – که تاکنون هیچگاه خبری مبنی بر حمله و آسیب‌رسانی ایشان به انسان گزارش نشده است - حیواناتی مهاجم بسازیم.
        داستان سرخپوست‌های مهاجم را در فیلم‌های به اصطلاح وسترن هالیوودی یادتان هست؟ یادتان هست که چه تصویر نفرت‌انگیزی از این ساکنان اصیل آمریکایی در اغلب فیلم‌ها به خورد جهانیان دادند و آن مردمان بی‌گناه را که از خانه و کاشانه‌اشان رانده شده بودند، چگونه وحشی و جنایتکار و متجاوز معرفی می‌کردند. آنچنان که هنوز هم وقتی واژه‌ی «آپاچی» را می‌شنویم، بسیاری را به یاد وحشیانی می‌اندازد که پوست سر سفید‌پوستان را از تن جدا می‌کردند! به نحوی که آن جمله‌ی مشهور مارشال کت‌آبی‌های یانکی (ژنرال کاستر)، هنوز هم یکی از مصداق‌های بارز حماقت در ادبیات سیاسی جهان شناخته می‌شود: «سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است!»
         می‌بینید! وقتی حق حیات را از هر جانداری، ولو اشرف مخلوقات سلب کنیم، ناخودآگاه وی را به موجودی مهاجم بدل می‌سازیم که برای بقای خویش و فرزندانش، چاره‌ای ندارد جز آنکه با اشغال‌گران زیست‌بومش به نبرد برخیزد. بنابراین، چرا موقعیت دشوار و تک‌گزینه‌ای جاندارانی چون گراز و پلنگ و گرگ و ببر و خرس را درک نمی‌کنیم؟
        البته یک استثناء هم در زیست‌محیط ایران داریم که نامش «گاندو» است. یگانه تمساح پوزه‌کوتاهی که قرن‌هاست به صورتی کاملاً مسالمت‌آمیز با مردمان گوشه‌ی جنوب شرقی کشور، در تالاب باهو و رودخانه‌ی سرباز زندگی می‌کند؛ چرا که بلوچ‌ها، گاندو را مقدس و وی را «نگهبان آب» می‌دانند؛ نگهبانی که اگر حضور داشته باشد، به مفهوم آن است که نعمت آب نیز از سرزمین بلوچستان دریغ نخواهد شد.

        و امّا سخنی با مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست!
        عزیزان مسئولی که بعد از ماجرای غم‌انگیز خرس قهوه‌ای تبریز، حدود یکسال است به مردم و دوستداران طبیعت قول داده‌اید: برای محافظت از جان حیوانات وحشی و نیز افزایش ضریب امنیتی محیط‌بانان، اسلحه‌ها و گلوله‌های بیهوشی را به تجهیزات خود اضافه خواهید کرد؛ پس چه شد آن قول و قرارها؟! به راستی اگر منتهای توان مدیریتی شما حتا آنقدر هم برش و نفوذ ندارد که بتواند دویست سیصد قبضه اسلحه‌ی بیهوشی را برای مناطق حفاظت‌شده تأمین کند، دلیل اشغال آن صندلی‌ها چیست؟ چرا کرسی پرمسئولیت خود را به کس یا کسانی که واقعاً توان حفاظت از طبیعت را دارند، وانمی‌گذارید؟ و چرا کماکان برای خود نفرین و دشنام می‌خرید؟! و اگر اصولاً اعتقادی به این تجهیزات ندارید که وای بر ما و فرزندان بی‌گناه این نسل و وای بر فردای شما ...

        واپسین کلام را باز از قول آلدولئوپلد می‌آورم:
        «ما از سرزمین، بیجا استفاده می‌کنیم، زیرا ما آن را جزء مایملک خود می‌دانیم. هنگامی که ما به سرزمین به چشم یک جامعه نگاه کنیم و خود را جزءِ مایملک آن جامعه بدانیم، آنگاه ممکن است استفاده از آن با عشق و احترام باشد.»
         آیا کلام دیگری لازم است تا به این زنهار هوشمندانه اضافه شود؟


  • نویسنده: محمد درویش

  • نظرات دیگران ( )

  •    1   2      >
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 123 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 181122 بازدید
  •   درباره من
  • پاییز 1385 - محیط زیست ایران
    محمد درویش
    نگارنده وبلاگ از سال 1368 در بخش تحقیقات بیابان وابسته به موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع مشغول خدمت است.
  •   لوگوی وبلاگ من
  • پاییز 1385 - محیط زیست ایران
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • محیط زیست[42] . سیاست پژوهش[15] . خبری[6] . اقتصادی - اجتماعی[4] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • در رسای محیط زیست ایران
    زمستان 1385
    پاییز 1385
    تابستان 1385
    بهار 1385
    زمستان 1384
    تابستان 1384
    بهار 1384
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • آسمان آبی ایران
    ABI- Mohammad Darvish
    بیابان آبی
    فصلنامه علمی پژوهشی مرتع و بیابان ایران
    موسسه پژوهشهای برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی
    موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع
    ماهنامه علمی دهاتی
    برای تو
    جهان بین
  •  لوگوی دوستان من