در این میان، وضعیت اندوختههای طبیعی زادبوم، بیش از پیش نگرانکننده شده و به نظر میرسد، پایداری کمی و کیفی آنها هیچ زمان چون امروز، چنین در مخاطره نبوده است[1]؛ مخاطراتی که با وجودِ جدی بودن، متأسفانه نتوانستهاند در تغییر سمت و سوی ملاحظات راهبردی کشور چندان توفیقی بدست آورند و کماکان شاهدیم که خواهشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اغلبِ برنامههای توسعه، بر خواهشها و ملاحظات زیستمحیطی ارجحیت داشته و راهبردها، بر بنیانِ مهمترین اولویتهای زیستبوم آفریده نمیشوند؛ به نحوی که نخستین وزیرِ وزارتخانة درهم ادغامشدة جهاد کشاورزی را وامیدارد تا بیمهابا هشدار دهد: «طرحهای ملی و توسعهای، عملاً منطبق با برنامههای زیستمحیطی کشور نیست… این طرحها نباید سازمان جنگلها و مراتع را در خدشهدار کردنِ عرصههای طبیعی تحت فشار قرار دهد(حجتی، 1380).»
[1] روانشاد، دکتر کریم جوانشیر، کتابی دارد با عنوان: «منابع مختلف انرژی و جهان فردا»، که در واپسین سالهای سلطنت پهلوی نگاشته شد، هرچند که تا نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی امکان انتشار نیافت. وی در آن کتاب هشدار میدهد که چرا باید در چنین کشورِ پرمایهای، بیش از 8 میلیارد دلار از سرمایة ملت، یعنی 46 درصد از درآمد فروش آن زمان نفت، فقط صرف خرید مواد غذایی از خارج شود (جوانشیر، 1359)؟ آنهم هنگامی که جمعیت کشور از 30 میلیون نفر تجاوز نمیکرد! او به صراحت در صفحة 65 از کتاب خویش زنهار میدهد: در صورت ادامة چنین وضعی، به زودی روزی فرا خواهد رسید که ما دیگر «نه نفت خواهیم داشت، نه آذوقه و نه صنعت.» نتیجة جدینگرفتن آن هشدارها و فرورفتن در خوابی خرگوشی، همین است که امروز بر این مرزو بوم میرود و به رغمِ تمامی تلاشها هنوز هم نتوانستهایم، آن ندانمکاریهای گران را جبران کنیم، چرا که دیگر نه آن درآمدهای نفتی وجود دارد، نه آن جمعیت اندک و نه آن فرصت طلایی!
|