چنین روندی، که از یک سو، افقی ظاهراً بیانتها از کارهای انجامنشده را در پیش روی پژوهشگران قرار میدهد و از سوی دیگر، ناچیزی و ناتوانی محسوسِ پژوهشهای به انجام رسیده را در ارتقاءِ شاخصهای معرف بهبود وضعیت زیستبوم مینمایاند، بیشک، عواقب بازدارندة بسیاری را به دنبال خواهد داشت، که یکی از آنها، مشاهدة روند رو به گسترشِ عمودی و افقی احساسِ یأس و ناامیدی در میان پژوهشگران، آموزگاران و کارشناسان این بخش است.
شرایط به گونهای است که وقتی پای صحبت محققان، اساتیدی و کارشناسانی که عمر خدمتی خود را نیز به پایان رسانده و به افتخار بازنشستگی نایل آمدهاند، مینشینیم؛ کم نیستند شمارِ افرادی که یا در خوشبینانهترین حالت، از بازخوردِ فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و اجرایی خویش در کشور رضایت ندارند و یا بی مهابا، به تباهی یا کماثر بودنِ زحمات و مرارتهایی که به هدفِ بهبود وضعیت منابع طبیعی کشور، متحمل شدهاند، اعتراف میکنند؛ وضعیت دلسردکنندهای که پیوسته شتاب گرفته و شاید امروز، بیش از هر زمان دیگری قابل درک و لمس باشد. اما به راستی دلیل یا دلایل اصلی این ناکارآمدی و یأس فزاینده چیست؟ چرا با وجودِ آن همه کوششهای شایان تقدیر، پژوهشهای متعدد، انتشارات فراوان، برپایی همایشها، کارگاهها و گردشهای علمی منظم و پیوسته، نمایشگاههای متنوع و جذاب، مصاحبههای مطبوعاتی در رسانههای گروهی کشور و شرکت در جلسات کارشناسی و اجرایی در سطوح مختلف مملکتی، نمیتوان بازخوردهای اصلی، یعنی شاخصهایی در تأیید بهبود وضعیت منابعطبیعی را در زیستمحیط کشور ملاحظه کرد؟ چرا کوششها به بارننشسته است؟ آیا بخش منابع طبیعی کشور نمیتوانست بهتر از آنی که عمل کرد، عمل کند؟ چه سهمی از این رخداد، متأثر از نارساییهای داخلی و چه میزانی، ناشی از ناهماهنگیها، ناتواناییها یا کارشکنیهای مربوط به حوزههای خارج از مسئولیت سازمانی است؟ چگونه میتوان آنها را شناخته و از یکدیگر تمیز داد؟ از چه طریق باید به مهارشان همت گماشت و سرانجام آنکه، راهکارِ درمانی آن کدام است؟
|