آنچه که انکارناپذیر مینماید، آن است که نگرانی از آیندة زیستمحیطی جهان و عواقب درازدستیهای نابخردانة آدمی در اندوختههای طبیعی آن، اینک نه صرفاً دغدغة روشنفکران و اندیشمندان حوزة محیط زیست که در شمارِ پنج گرایة نخست مردان سیاسی زمین است.
در چرایی بحران حاصل از ناپایداری پیشآمده باید پذیرفت که سرعت پیشرفت و کامیابی دانشمندان حوزة محیطزیست در کشف و پیشبینی مشکلات، بازخوردها و پژواکهای ناشی از شتاب خیرهکنندة توسعة علمی و فناوری بشر، به ویژه در طول سه دهة گذشته آشکارا کندتر از تسخیرِ شتابناک خاکریزهای فنسالارانه بوده است. به قول محرمنژاد (1381): «سرعت بروز مشکلات بسیار جلوتر از سرعت شناخت محیطزیست، پایش اثرات، جمعآوری اطلاعات، فراکافت، الگوسازی، ارزیابی و برنامهریزی بود.» در تأیید این مدعا، مروری دوباره به گفتههای یکی از مشهورترین بومشناسانِ سدة نوزدهم فرانسه به نام ژان باپتیست دولامارک[1] بسی عبرتآموز مینماید؛ وی که به دلیل ارایة فرضیهاش در تکامل موجودات صاحب شهرت شده است، با قاطعیت مردمان را از نگرانی در مورد آیندة آبزیان به درآورده و میگوید: «آبزیان دریا در مقابل انقراض نسل خود توسط انسان به طور طبیعی حفاظت میشوند. سرعت تکثیر و زاد و ولدِ آنها بسیار زیاد است، به سادگی در دام نمیافتند و به علاوه توانایی بالایی برای فرار از چنگ صیادان دارند. بدین جهت، احتمال آنکه نوع بشر نسل آنها را به انقراض بکشاند، به هیچ عنوان مطرح نیست!» امّا در کمتر از یکصد سالِ بعد جهانیان دریافتند که نظریة او تا چه اندازه همچون فرضیة تکاملیاش به خطا رفته است (اووین و آنوین، 1996).
[1] Jean Baptiste de Lamark.
|