جناب آقاي مهندس درويش عزيز
نمي دونم چي بگم و از تلخي روزگار و بلايي كه بر آينده سرزمين فرزندانمان مياريم چگونه سخن بگويم.
يك بار در دلنوشته هاي شما گفته بودم كه با شنيدن اخباري از اين دست و با ديدن تصاويري كه گه گاه در لا به لاي نوشته هاي شما به چشم مي خوره تنها به ياد كارتون زيباي شيرشاه و سرزمين زيبايي كه به دست كفتاران به سياهي كشيده شده بود ميافتم.
سياهي، خاكستر، دود و غم در سرزمين تحت سلطه كفتاران جاي تمام سرسبزي ها و سرزندگي ها را گرفته بود و افسوس و صد افسوس...